English    Türkçe    فارسی   

4
1273-1282

  • نیست بازی با ممیز خاصه او ** که بود تمییز و عقلش غیب‌گو
  • هیچ سحر و هیچ تلبیس و دغل ** می‌نبندد پرده بر اهل دول
  • پس همی گفتند با خود در جواب ** بازگونه می‌روی ای کژ خطاب 1275
  • بازگونه رفت خواهی همچنین ** سوی دوزخ اسفل اندر سافلین
  • او اگر معزول گشتست و فقیر ** هست در پیشانیش بدر منیر
  • تو اگر انگشتری را برده‌ای ** دوزخی چون زمهریر افسرده‌ای
  • ما ببوش و عارض و طاق و طرنب ** سر کجا که خود همی ننهیم سنب
  • ور به غفلت ما نهیم او را جبین ** پنجه‌ی مانع برآید از زمین 1280
  • که منه آن سر مرین سر زیر را ** هین مکن سجده مرین ادبار را
  • کردمی من شرح این بس جان‌فزا ** گر نبودی غیرت و رشک خدا