English    Türkçe    فارسی   

4
1383-1392

  • مسجدست آن دل که جسمش ساجدست ** یار بد خروب هر جا مسجدست
  • یار بد چون رست در تو مهر او ** هین ازو بگریز و کم کن گفت وگو
  • برکن از بیخش که گر سر بر زند ** مر ترا و مسجدت را بر کند 1385
  • عاشقا خروب تو آمد کژی ** هم‌چو طفلان سوی کژ چون می‌غژی
  • خویش مجرم دان و مجرم گو مترس ** تا ندزدد از تو آن استاد درس
  • چون بگویی جاهلم تعلیم ده ** این چنین انصاف از ناموس به
  • از پدر آموز ای روشن‌جبین ** ربنا گفت و ظلمنا پیش ازین
  • نه بهانه کرد و نه تزویر ساخت ** نه لوای مکر و حیلت بر فراخت 1390
  • باز آن ابلیس بحث آغاز کرد ** که بدم من سرخ رو کردیم زرد
  • رنگ رنگ تست صباغم توی ** اصل جرم و آفت و داغم توی