English    Türkçe    فارسی   

4
1544-1553

  • این دو همره یکدگر را راه‌زن ** گمره آن جان کو فرو ناید ز تن
  • جان ز هجر عرش اندر فاقه‌ای ** تن ز عشق خاربن چون ناقه‌ای 1545
  • جان گشاید سوی بالا بالها ** در زده تن در زمین چنگالها
  • تا تو با من باشی ای مرده‌ی وطن ** پس ز لیلی دور ماند جان من
  • روزگارم رفت زین گون حالها ** هم‌چو تیه و قوم موسی سالها
  • خطوتینی بود این ره تا وصال ** مانده‌ام در ره ز شستت شصت سال
  • راه نزدیک و بماندم سخت دیر ** سیر گشتم زین سواری سیرسیر 1550
  • سرنگون خود را از اشتر در فکند ** گفت سوزیدم ز غم تا چندچند
  • تنگ شد بر وی بیابان فراخ ** خویشتن افکند اندر سنگلاخ
  • آنچنان افکند خود را سخت زیر ** که مخلخل گشت جسم آن دلیر