English    Türkçe    فارسی   

4
1739-1748

  • آن یکی با دلق آمد از عراق ** باز پرسیدند یاران از فراق
  • گفت آری بد فراق الا سفر ** بود بر من بس مبارک مژده‌ور 1740
  • که خلیفه داد ده خلعت مرا ** که قرینش باد صد مدح و ثنا
  • شکرها و حمدها بر می‌شمرد ** تا که شکر از حد و اندازه ببرد
  • پس بگفتندش که احوال نژند ** بر دروغ تو گواهی می‌دهند
  • تن برهنه سر برهنه سوخته ** شکر را دزدیده یا آموخته
  • کو نشان شکر و حمد میر تو ** بر سر و بر پای بی توفیر تو 1745
  • گر زبانت مدح آن شه می‌تند ** هفت اندامت شکایت می‌کند
  • در سخای آن شه و سلطان جود ** مر ترا کفشی و شلواری نبود
  • گفت من ایثار کردم آنچ داد ** میر تقصیری نکرد از افتقاد