English    Türkçe    فارسی   

4
1859-1868

  • این سخن آخر ندارد وان جوان ** از کمی اجرای نان شد ناتوان
  • شاد آن صوفی که رزقش کم شود ** آن شبه‌ش در گردد و اویم شود 1860
  • زان جرای خاص هر که آگاه شد ** او سزای قرب و اجری‌گاه شد
  • زان جرای روح چون نقصان شود ** جانش از نقصان آن لرزان شود
  • پس بداند که خطایی رفته است ** که سمن‌زار رضا آشفته است
  • هم‌چنانک آن شخص از نقصان کشت ** رقعه سوی صاحب خرمن نبشت
  • رقعه‌اش بردند پیش میر داد ** خواند او رقعه جوابی وا نداد 1865
  • گفت او را نیست الا درد لوت ** پس جواب احمق اولیتر سکوت
  • نیستش درد فراق و وصل هیچ ** بند فرعست او نجوید اصل هیچ
  • احمقست و مرده‌ی ما و منی ** کز غم فرعش فراغ اصل نی