English    Türkçe    فارسی   

4
1862-1871

  • زان جرای روح چون نقصان شود ** جانش از نقصان آن لرزان شود
  • پس بداند که خطایی رفته است ** که سمن‌زار رضا آشفته است
  • هم‌چنانک آن شخص از نقصان کشت ** رقعه سوی صاحب خرمن نبشت
  • رقعه‌اش بردند پیش میر داد ** خواند او رقعه جوابی وا نداد 1865
  • گفت او را نیست الا درد لوت ** پس جواب احمق اولیتر سکوت
  • نیستش درد فراق و وصل هیچ ** بند فرعست او نجوید اصل هیچ
  • احمقست و مرده‌ی ما و منی ** کز غم فرعش فراغ اصل نی
  • آسمانها و زمین یک سیب دان ** کز درخت قدرت حق شد عیان
  • تو چه کرمی در میان سیب در ** وز درخت و باغبانی بی‌خبر 1870
  • آن یکی کرمی دگر در سیب هم ** لیک جانش از برون صاحب‌علم