English    Türkçe    فارسی   

4
1875-1884

  • دایه‌اش پنبه‌ست اول لیک اخیر ** می‌رساند شعله‌ها او تا اثیر 1875
  • مرد اول بسته‌ی خواب و خورست ** آخر الامر از ملایک برترست
  • در پناه پنبه و کبریتها ** شعله و نورش برآیدت بر سها
  • عالم تاریک روشن می‌کند ** کنده‌ی آهن به سوزن می‌کند
  • گرچه آتش نیز هم جسمانی است ** نه ز روحست و نه از روحانی است
  • جسم را نبود از آن عز بهره‌ای ** جسم پیش بحر جان چون قطره‌ای 1880
  • جسم از جان روزافزون می‌شود ** چون رود جان جسم بین چون می‌شود
  • حد جسمت یک دو گز خود بیش نیست ** جان تو تا آسمان جولان‌کنیست
  • تا به بغداد و سمرقند ای همام ** روح را اندر تصور نیم گام
  • دو درم سنگست پیه چشمتان ** نور روحش تا عنان آسمان