English    Türkçe    فارسی   

4
1937-1946

  • آن دگر را خواند هم آن خوب‌خد ** هم نداد او را جواب و تن بزد
  • خشک می‌آورد او را شهریار ** او مکرر کرد رقعه پنج بار
  • گفت حاجب آخر او بنده‌ی شماست ** گر جوابش بر نویسی هم رواست
  • از شهی تو چه کم گردد اگر ** برغلام و بنده اندازی نظر 1940
  • گفت این سهلست اما احمقست ** مرد احمق زشت و مردود حقست
  • گرچه آمرزم گناه و زلتش ** هم کند بر من سرایت علتش
  • صد کس از گرگین همه گرگین شوند ** خاصه این گر خبیث ناپسند
  • گر کم عقلی مبادا گبر را ** شوم او بی‌آب دارد ابر را
  • نم نبارد ابر از شومی او ** شهر شد ویرانه از بومی او 1945
  • از گر آن احمقان طوفان نوح ** کرد ویران عالمی را در فضوح