English    Türkçe    فارسی   

4
1958-1967

  • عکس آن نورست کین نان نان شدست ** فیض آن جانست کین جان جان شدست
  • چون خوری یکبار از ماکول نور ** خاک ریزی بر سر نان و تنور
  • عقل دو عقلست اول مکسبی ** که در آموزی چو در مکتب صبی 1960
  • از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر ** از معانی وز علوم خوب و بکر
  • عقل تو افزون شود بر دیگران ** لیک تو باشی ز حفظ آن گران
  • لوح حافظ باشی اندر دور و گشت ** لوح محفوظ اوست کو زین در گذشت
  • عقل دیگر بخشش یزدان بود ** چشمه‌ی آن در میان جان بود
  • چون ز سینه آب دانش جوش کرد ** نه شود گنده نه دیرینه نه زرد 1965
  • ور ره نبعش بود بسته چه غم ** کو همی‌جوشد ز خانه دم به دم
  • عقل تحصیلی مثال جویها ** کان رود در خانه‌ای از کویها