English    Türkçe    فارسی   

4
2115-2124

  • اوی او رفته پری خود او شده ** ترک بی‌الهام تازی‌گو شده 2115
  • چون به خود آید نداند یک لغت ** چون پری را هست این ذات و صفت
  • پس خداوند پری و آدمی ** از پری کی باشدش آخر کمی
  • شیرگیر ار خون نره شیر خورد ** تو بگویی او نکرد آن باده کرد
  • ور سخن پردازد از زر کهن ** تو بگویی باده گفتست آن سخن
  • باده‌ای را می‌بود این شر و شور ** نور حق را نیست آن فرهنگ و زور 2120
  • که ترا از تو به کل خالی کند ** تو شوی پست او سخن عالی کند
  • گر چه قرآن از لب پیغامبرست ** هر که گوید حق نگفت او کافرست
  • چون همای بی‌خودی پرواز کرد ** آن سخن را بایزید آغاز کرد
  • عقل را سیل تحیر در ربود ** زان قوی‌تر گفت که اول گفته بود