English    Türkçe    فارسی   

4
2128-2137

  • هر که اندر شیخ تیغی می‌خلید ** بازگونه از تن خود می‌درید
  • یک اثر نه بر تن آن ذوفنون ** وان مریدان خسته و غرقاب خون
  • هر که او سویی گلویش زخم برد ** حلق خود ببریده دید و زار مرد 2130
  • وآنک او را زخم اندر سینه زد ** سینه‌اش بشکافت و شد مرده‌ی ابد
  • وآنک آگه بود از آن صاحب‌قران ** دل ندادش که زند زخم گران
  • نیم‌دانش دست او را بسته کرد ** جان ببرد الا که خود را خسته کرد
  • روز گشت و آن مریدان کاسته ** نوحه‌ها از خانه‌شان برخاسته
  • پیش او آمد هزاران مرد و زن ** کای دو عالم درج در یک پیرهن 2135
  • این تن تو گر تن مردم بدی ** چون تن مردم ز خنجر گم شدی
  • با خودی با بی‌خودی دوچار زد ** با خود اندر دیده‌ی خود خار زد