English    Türkçe    فارسی   

4
2164-2173

  • از بلیس او پیرتر خود کی بود ** چونک عقلش نیست او لاشی بود
  • طفل گیرش چون بود عیسی نفس ** پاک باشد از غرور و از هوس 2165
  • آن سپیدی مو دلیل پختگیست ** پیش چشم بسته کش کوته‌تگیست
  • آن مقلد چون نداند جز دلیل ** در علامت جوید او دایم سبیل
  • بهر او گفتیم که تدبیر را ** چونک خواهی کرد بگزین پیر را
  • آنک او از پرده‌ی تقلید جست ** او به نور حق ببیند آنچ هست
  • نور پاکش بی‌دلیل و بی‌بیان ** پوست بشکافد در آید در میان 2170
  • پیش ظاهربین چه قلب و چه سره ** او چه داند چیست اندر قوصره
  • ای بسا زر سیه کرده بدود ** تا رهد از دست هر دزدی حسود
  • ای بسا مس زر اندوده به زر ** تا فروشد آن به عقل مختصر