English    Türkçe    فارسی   

4
2180-2189

  • کمترین زان نامهای خوش‌نفس ** این که نبود هیچ او محتاج کس 2180
  • گر به صورت وا نماید عقل رو ** تیره باشد روز پیش نور او
  • ور مثال احمقی پیدا شود ** ظلمت شب پیش او روشن بود
  • کو ز شب مظلم‌تر و تاری‌ترست ** لیک خفاش شقی ظلمت‌خرست
  • اندک اندک خوی کن با نور روز ** ورنه خفاشی بمانی بیفروز
  • عاشق هر جا شکال و مشکلیست ** دشمن هر جا چراغ مقبلیست 2185
  • ظلمت اشکال زان جوید دلش ** تا که افزون‌تر نماید حاصلش
  • تا ترا مشغول آن مشکل کند ** وز نهاد زشت خود غافل کند
  • علامت عاقل تمام و نیم‌عاقل و مرد تمام و نیم‌مرد و علامت شقی مغرور لاشی
  • عاقل آن باشد که او با مشعله‌ست ** او دلیل و پیشوای قافله‌ست
  • پیرو نور خودست آن پیش‌رو ** تابع خویشست آن بی‌خویش‌رو