English    Türkçe    فارسی   

4
2195-2204

  • می‌رود اندر بیابان دراز ** گاه لنگان آیس و گاهی بتاز 2195
  • شمع نه تا پیشوای خود کند ** نیم شمعی نه که نوری کد کند
  • نیست عقلش تا دم زنده زند ** نیم‌عقلی نه که خود مرده کند
  • مرده‌ی آن عاقل آید او تمام ** تا برآید از نشیب خود به بام
  • عقل کامل نیست خود را مرده کن ** در پناه عاقلی زنده‌سخن
  • زنده نی تا همدم عیسی بود ** مرده نی تا دمگه عیسی شود 2200
  • جان کورش گام هر سو می‌نهد ** عاقبت نجهد ولی بر می‌جهد
  • قصه‌ی آن آبگیر و صیادان و آن سه ماهی یکی عاقل و یکی نیم عاقل وان دگر مغرور و ابله مغفل لاشی و عاقبت هر سه
  • قصه‌ی آن آبگیرست ای عنود ** که درو سه ماهی اشگرف بود
  • در کلیله خوانده باشی لیک آن ** قشر قصه باشد و این مغز جان
  • چند صیادی سوی آن آبگیر ** برگذشتند و بدیدند آن ضمیر