English    Türkçe    فارسی   

4
2199-2208

  • عقل کامل نیست خود را مرده کن ** در پناه عاقلی زنده‌سخن
  • زنده نی تا همدم عیسی بود ** مرده نی تا دمگه عیسی شود 2200
  • جان کورش گام هر سو می‌نهد ** عاقبت نجهد ولی بر می‌جهد
  • قصه‌ی آن آبگیر و صیادان و آن سه ماهی یکی عاقل و یکی نیم عاقل وان دگر مغرور و ابله مغفل لاشی و عاقبت هر سه
  • قصه‌ی آن آبگیرست ای عنود ** که درو سه ماهی اشگرف بود
  • در کلیله خوانده باشی لیک آن ** قشر قصه باشد و این مغز جان
  • چند صیادی سوی آن آبگیر ** برگذشتند و بدیدند آن ضمیر
  • پس شتابیدند تا دام آورند ** ماهیان واقف شدند و هوشمند 2205
  • آنک عاقل بود عزم راه کرد ** عزم راه مشکل ناخواه کرد
  • گفت با اینها ندارم مشورت ** که یقین سستم کنند از مقدرت
  • مهر زاد و بوم بر جانشان تند ** کاهلی و جهلشان بر من زند