English    Türkçe    فارسی   

4
2202-2211

  • قصه‌ی آن آبگیرست ای عنود ** که درو سه ماهی اشگرف بود
  • در کلیله خوانده باشی لیک آن ** قشر قصه باشد و این مغز جان
  • چند صیادی سوی آن آبگیر ** برگذشتند و بدیدند آن ضمیر
  • پس شتابیدند تا دام آورند ** ماهیان واقف شدند و هوشمند 2205
  • آنک عاقل بود عزم راه کرد ** عزم راه مشکل ناخواه کرد
  • گفت با اینها ندارم مشورت ** که یقین سستم کنند از مقدرت
  • مهر زاد و بوم بر جانشان تند ** کاهلی و جهلشان بر من زند
  • مشورت را زنده‌ای باید نکو ** که ترا زنده کند وان زنده کو
  • ای مسافر با مسافر رای زن ** زانک پایت لنگ دارد رای زن 2210
  • از دم حب الوطن بگذر مه‌ایست ** که وطن آن سوست جان این سوی نیست