English    Türkçe    فارسی   

4
2321-2330

  • بنده‌ی یاغی طاغی ظلوم ** زین وطن بگریخته از فعل شوم
  • خونی و غداری و حق‌ناشناس ** هم برین اوصاف خود می‌کن قیاس
  • در غریبی خوار و درویش و خلق ** که ندانستی سپاس ما و حق
  • گفت حاشا که بود با آن ملیک ** در خداوندی کسی دیگر شریک
  • واحد اندر ملک او را یار نی ** بندگانش را جز او سالار نی 2325
  • نیست خلقش را دگر کس مالکی ** شرکتش دعوی کند جز هالکی
  • نقش او کردست و نقاش من اوست ** غیر اگر دعوی کند او ظلم‌جوست
  • تو نتوانی ابروی من ساختن ** چون توانی جان من بشناختن
  • بلک آن غدار و آن طاغی توی ** که کنی با حق دعوی دوی
  • گر بکشتم من عوانی را به سهو ** نه برای نفس کشتم نه به لهو 2330