English    Türkçe    فارسی   

4
2552-2561

  • تا که تیشه ناگهان بر کان نهی ** از دکان و پاره‌دوزی وا رهی
  • پاره‌دوزی چیست خورد آب و نان ** می‌زنی این پاره بر دلق گران
  • هر زمان می‌درد این دلق تنت ** پاره بر وی می‌زنی زین خوردنت
  • ای ز نسل پادشاه کامیار ** با خود آ زین پاره‌دوزی ننگ دار 2555
  • پاره‌ای بر کن ازین قعر دکان ** تا برآرد سر به پیش تو دو کان
  • پیش از آن کین مهلت خانه‌ی کری ** آخر آید تو نخورده زو بری
  • پس ترا بیرون کند صاحب دکان ** وین دکان را بر کند از روی کان
  • تو ز حسرت گاه بر سر می‌زنی ** گاه ریش خام خود بر می‌کنی
  • کای دریغا آن من بود این دکان ** کور بودم بر نخوردم زین مکان 2560
  • ای دریغا بود ما را برد باد ** تا ابد یا حسرتا شد للعباد
  • غره شدن آدمی به ذکاوت و تصویرات طبع خویشتن و طلب ناکردن علم غیب کی علم انبیاست