English    Türkçe    فارسی   

4
2682-2691

  • مر ترا مشغولیی بخشد درون ** که نپردازی از آن سوی برون
  • جرعه‌ی می را خدا آن می‌دهد ** که بدو مست از دو عالم می‌دهد
  • خاصیت بنهاده در کف حشیش ** کو زمانی می‌رهاند از خودیش
  • خواب را یزدان بدان سان می‌کند ** کز دو عالم فکر را بر می‌کند 2685
  • کرد مجنون را ز عشق پوستی ** کو بنشناسد عدو از دوستی
  • صد هزاران این چنین می‌دارد او ** که بر ادراکات تو بگمارد او
  • هست میهای شقاوت نفس را ** که ز ره بیرون برد آن نحس را
  • هست میهای سعادت عقل را ** که بیابد منزل بی‌نقل را
  • خیمه‌ی گردون ز سرمستی خویش ** بر کند زان سو بگیرد راه پیش 2690
  • هین بهر مستی دلا غره مشو ** هست عیسی مست حق خر مست جو