English    Türkçe    فارسی   

4
2739-2748

  • پیش تو این حالت بد دولتست ** که دوادو اول و آخر لتست
  • گر ازین دولت نتازی خز خزان ** این بهارت را همی آید خزان 2740
  • مشرق و مغرب چو تو بس دیده‌اند ** که سر ایشان ز تن ببریده‌اند
  • مشرق و مغرب که نبود بر قرار ** چون کنند آخر کسی را پایدار
  • تو بدان فخر آوری کز ترس و بند ** چاپلوست گشت مردم روز چند
  • هر کرا مردم سجودی می‌کنند ** زهر اندر جان او می‌آکنند
  • چونک بر گردد ازو آن ساجدش ** داند او کان زهر بود و موبدش 2745
  • ای خنک آن را که ذلت نفسه ** وای آنک از سرکشی شد چون که او
  • این تکبر زهر قاتل دان که هست ** از می پر زهر شد آن گیج مست
  • چون می پر زهر نوشد مدبری ** از طرب یکدم بجنباند سری