English    Türkçe    فارسی   

4
2756-2765

  • خضر کشتی را برای آن شکست ** تا تواند کشتی از فجار رست
  • چون شکسته می‌رهد اشکسته شو ** امن در فقرست اندر فقر رو
  • آن کهی کو داشت از کان نقد چند ** گشت پاره پاره از زخم کلند
  • تیغ بهر اوست کو را گردنیست ** سایه که افکندست بر وی زخم نیست
  • مهتری نفطست و آتش ای غوی ** ای برادر چون بر آذر می‌روی 2760
  • هر چه او هموار باشد با زمین ** تیرها را کی هدف گردد ببین
  • سر بر آرد از زمین آنگاه او ** چون هدفها زخم یابد بی رفو
  • نردبان خالق این ما و منیست ** عاقبت زین نردبان افتادنیست
  • هر که بالاتر رود ابله‌ترست ** که استخوان او بتر خواهد شکست
  • این فروعست و اصولش آن بود ** که ترفع شرکت یزدان بود 2765