English    Türkçe    فارسی   

4
2924-2933

  • خود نداند که جز او دیار هست ** هم ازو مخمور هم از اوست مست
  • مادرش گر سیلیی بر وی زند ** هم به مادر آید و بر وی تند 2925
  • از کسی یاری نخواهد غیر او ** اوست جمله شر او و خیر او
  • خاطر تو هم ز ما در خیر و شر ** التفاتش نیست جاهای دگر
  • غیر من پیشت چون سنگست و کلوخ ** گر صبی و گر جوان و گر شیوخ
  • هم‌چنانک ایاک نعبد در حنین ** در بلا از غیر تو لانستعین
  • هست این ایاک نعبد حصر را ** در لغت و آن از پی نفی ریا 2930
  • هست ایاک نستعین هم بهر حصر ** حصر کرده استعانت را و قصر
  • که عبادت مر ترا آریم و بس ** طمع یاری هم ز تو داریم و بس
  • خشم کردن پادشاه بر ندیم و شفاعت کردن شفیع آن مغضوب علیه را و از پادشاه درخواستن و پادشاه شفاعت او قبول کردن و رنجیدن ندیم از این شفیع کی چرا شفاعت کردی
  • پادشاهی بر ندیمی خشم کرد ** خواست تا از وی برآرد دود و گرد