English    Türkçe    فارسی   

4
296-305

  • مشرکان را زان نجس خواندست حق ** کاندرون پشک زادند از سبق
  • کرم کو زادست در سرگین ابد ** می‌نگرداند به عنبر خوی خود
  • چون نزد بر وی نثار رش نور ** او همه جسمست بی‌دل چون قشور
  • ور ز رش نور حق قسمیش داد ** هم‌چو رسم مصر سرگین مرغ‌زاد
  • لیک نه مرغ خسیس خانگی ** بلک مرغ دانش و فرزانگی 300
  • تو بدان مانی کز آن نوری تهی ** زآنک بینی بر پلیدی می‌نهی
  • از فراقت زرد شد رخسار و رو ** برگ زردی میوه‌ی ناپخته تو
  • دیگ ز آتش شد سیاه و دودفام ** گوشت از سختی چنین ماندست خام
  • هشت سالت جوش دادم در فراق ** کم نشد یک ذره خامیت و نفاق
  • غوره‌ی تو سنگ بسته کز سقام ** غوره‌ها اکنون مویزند و تو خام 305
  • عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش به تلبیس و روی پوش و فهم کردن معشوق آن را نیز