English    Türkçe    فارسی   

4
3051-3060

  • هست بازیهای آن شیر علم ** مخبری از بادهای مکتتم
  • گر نبودی جنبش آن بادها ** شیر مرده کی بجستی در هوا
  • زان شناسی باد را گر آن صباست ** یا دبورست این بیان آن خفاست
  • این بدن مانند آن شیر علم ** فکر می‌جنباند او را دم به دم
  • فکر کان از مشرق آید آن صباست ** وآنک از مغرب دبور با وباست 3055
  • مشرق این باد فکرت دیگرست ** مغرب این باد فکرت زان سرست
  • مه جمادست و بود شرقش جماد ** جان جان جان بود شرق فاد
  • شرق خورشیدی که شد باطن‌فروز ** قشر و عکس آن بود خورشید روز
  • زآنک چون مرده بود تن بی‌لهب ** پیش او نه روز بنماید نه شب
  • ور نباشد آن چو این باشد تمام ** بی‌شب و بی روز دارد انتظام 3060