English    Türkçe    فارسی   

4
307-316

  • من همی دانستمت بی‌امتحان ** لیک کی باشد خبر هم‌چون عیان
  • آفتابی نام تو مشهور و فاش ** چه زیانست ار بکردم ابتلاش
  • تو منی من خویشتن را امتحان ** می‌کنم هر روز در سود و زیان
  • انبیا را امتحان کرده عدات ** تا شده ظاهر ازیشان معجزات 310
  • امتحان چشم خود کردم به نور ** ای که چشم بد ز چشمان تو دور
  • این جهان هم‌چون خرابست و تو گنج ** گر تفحص کردم از گنجت مرنج
  • زان چنین بی‌خردگی کردم گزاف ** تا زنم با دشمنان هر بار لاف
  • تا زبانم چون ترا نامی نهد ** چشم ازین دیده گواهیها دهد
  • گر شدم در راه حرمت راه‌زن ** آمدم ای مه به شمشیر و کفن 315
  • جز به دست خود مبرم پا و سر ** که ازین دستم نه از دست دگر