English    Türkçe    فارسی   

4
3186-3195

  • یاد آور زان ضجیع و زان فراش ** تا بدین حد بی‌وفا و مر مباش
  • گفت رو من یافتم دار السرور ** وا رهیدم از چه دار الغرور
  • هم‌چنان باشد چو مومن راه یافت ** سوی نور حق ز ظلمت روی تافت
  • در بیان آنک شه‌زاده آدمی بچه است خلیفه‌ی خداست پدرش آدم صفی خلیفه‌ی حق مسجود ملایک و آن کمپیر کابلی دنیاست کی آدمی‌بچه را از پدر ببرید به سحر و انبیا و اولیا آن طبیب تدارک کننده
  • ای برادر دانک شه‌زاده توی ** در جهان کهنه زاده از نوی
  • کابلی جادو این دنیاست کو ** کرد مردان را اسیر رنگ و بو 3190
  • چون در افکندت دریغ آلوده روذ ** دم به دم می‌خوان و می‌دم قل اعوذ
  • تا رهی زین جادوی و زین قلق ** استعاذت خواه از رب الفلق
  • زان نبی دنیات را سحاره خواند ** کو به افسون خلق را در چه نشاند
  • هین فسون گرم دارد گنده پیر ** کرده شاهان را دم گرمش اسیر
  • در درون سینه نفاثات اوست ** عقده‌های سحر را اثبات اوست 3195