English    Türkçe    فارسی   

4
3276-3285

  • بانگ می‌زد کای مبشر باش شاد ** وان دگر بشناخت بیهوش اوفتاد
  • که چه جای مژده است ای خیره‌سر ** که در افتادیم در کان شکر
  • وهم را مژده‌ست و پیش عقل نقد ** ز انک چشم وهم شد محجوب فقد
  • کافران را درد و مومن را بشیر ** لیک نقد حال در چشم بصیر
  • زانک عاشق در دم نقدست مست ** لاجرم از کفر و ایمان برترست 3280
  • کفر و ایمان هر دو خود دربان اوست ** کوست مغز و کفر و دین او را دو پوست
  • کفر قشر خشک رو بر تافته ** باز ایمان قشر لذت یافته
  • قشرهای خشک را جا آتش است ** قشر پیوسته به مغز جان خوش است
  • مغز خود از مرتبه‌ی خوش برترست ** برترست از خوش که لذت گسترست
  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا برآرد موسیم از بحر گرد 3285