English    Türkçe    فارسی   

4
3285-3294

  • این سخن پایان ندارد باز گرد ** تا برآرد موسیم از بحر گرد 3285
  • درخور عقل عوام این گفته شد ** از سخن باقی آن بنهفته شد
  • زر عقلت ریزه است ای متهم ** بر قراضه مهر سکه چون نهم
  • عقل تو قسمت شده بر صد مهم ** بر هزاران آرزو و طم و رم
  • جمع باید کرد اجزا را به عشق ** تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق
  • جو جوی چون جمع گردی ز اشتباه ** پس توان زد بر تو سکه‌ی پادشاه 3290
  • ور ز مثقالی شوی افزون تو خام ** از تو سازد شه یکی زرینه جام
  • پس برو هم نام و هم القاب شاه ** باشد و هم صورتش ای وصل خواه
  • تا که معشوقت بود هم نان هم آب ** هم چراغ و شاهد و نقل شراب
  • جمع کن خود را جماعت رحمتست ** تا توانم با تو گفتن آنچ هست