English    Türkçe    فارسی   

4
3351-3360

  • صبر کن در موزه دوزی تو هنوز ** ور بوی بی‌صبر گردی پاره‌دوز
  • کهنه‌دوزان گر بدیشان صبر و حلم ** جمله نودوزان شدندی هم به علم
  • بس بکوشی و بخر از کلال ** هم تو گویی خویش کالعقل عقال
  • هم‌چو آن مرد مفلسف روز مرگ ** عقل را می‌دید بس بی‌بال و برگ
  • بی‌غرض می‌کرد آن دم اعتراف ** کز ذکاوت راندیم اسپ از گزاف 3355
  • از غروری سر کشیدیم از رجال ** آشنا کردیم در بحر خیال
  • آشنا هیچست اندر بحر روح ** نیست اینجا چاره جز کشتی نوح
  • این چنین فرمود این شاه رسل ** که منم کشتی درین دریای کل
  • یا کسی کو در بصیرتهای من ** شد خلیفه‌ی راستی بر جای من
  • کشتی نوحیم در دریا که تا ** رو نگردانی ز کشتی ای فتی 3360