English    Türkçe    فارسی   

4
3428-3437

  • چه خبر جان ملول سیر را ** کی شناسد موش غره‌ی شیر را
  • برنویس احولا خود با آب زر ** بهر هر دریادلی نیکوگهر
  • آب نیلست این حدیث جان‌فزا ** یا ربش در چشم قبطی خون نما 3430
  • لابه کردن قبطی سبطی را کی یک سبو بنیت خویش از نیل پر کن و بر لب من نه تا بخورم به حق دوستی و برادری کی سبو کی شما سبطیان بهر خود پر می‌کنید از نیل آب صاف است و سبوکی ما قبطیان پر می‌کنیم خون صاف است
  • من شنیدم که در آمد قبطیی ** از عطش اندر وثاق سبطیی
  • گفت هستم یار و خویشاوند تو ** گشته‌ام امروز حاجتمند تو
  • زانک موسی جادوی کرد و فسون ** تا که آب نیل ما را کرد خون
  • سبطیان زو آب صافی می‌خورند ** پیش قبطی خون شد آب از چشم‌بند
  • قبط اینک می‌مرند از تشنگی ** از پی ادبار خود یا بدرگی 3435
  • بهر خود یک طاس را پر آب کن ** تا خورد از آبت این یار کهن
  • چون برای خود کنی آن طاس پر ** خون نباشد آب باشد پاک و حر