English    Türkçe    فارسی   

4
3432-3441

  • گفت هستم یار و خویشاوند تو ** گشته‌ام امروز حاجتمند تو
  • زانک موسی جادوی کرد و فسون ** تا که آب نیل ما را کرد خون
  • سبطیان زو آب صافی می‌خورند ** پیش قبطی خون شد آب از چشم‌بند
  • قبط اینک می‌مرند از تشنگی ** از پی ادبار خود یا بدرگی 3435
  • بهر خود یک طاس را پر آب کن ** تا خورد از آبت این یار کهن
  • چون برای خود کنی آن طاس پر ** خون نباشد آب باشد پاک و حر
  • من طفیل تو بنوشم آب هم ** که طفیلی در تبع به جهد ز غم
  • گفت ای جان و جهان خدمت کنم ** پاس دارم ای دو چشم روشنم
  • بر مراد تو روم شادی کنم ** بنده‌ی تو باشم آزادی کنم 3440
  • طاس را از نیل او پر آب کرد ** بر دهان بنهاد و نیمی را بخورد