English    Türkçe    فارسی   

4
3436-3445

  • بهر خود یک طاس را پر آب کن ** تا خورد از آبت این یار کهن
  • چون برای خود کنی آن طاس پر ** خون نباشد آب باشد پاک و حر
  • من طفیل تو بنوشم آب هم ** که طفیلی در تبع به جهد ز غم
  • گفت ای جان و جهان خدمت کنم ** پاس دارم ای دو چشم روشنم
  • بر مراد تو روم شادی کنم ** بنده‌ی تو باشم آزادی کنم 3440
  • طاس را از نیل او پر آب کرد ** بر دهان بنهاد و نیمی را بخورد
  • طاس را کژ کرد سوی آب‌خواه ** که بخور تو هم شد آن خون سیاه
  • باز ازین سو کرد کژ خون آب شد ** قبطی اندر خشم و اندر تاب شد
  • ساعتی بنشست تا خشمش برفت ** بعد از آن گفتش کای صمصام زفت
  • ای برادر این گره را چاره چیست ** گفت این را او خورد کو متقیست 3445