English    Türkçe    فارسی   

4
3502-3511

  • این چنین می‌گفت تا افتاد طشت ** از سر بام و دلش بیهوش گشت
  • باز آمد او به هوش اندر دعا ** لیس للانسان الا ما سعی
  • در دعا بود او که ناگه نعره‌ای ** از دل قبطی بجست و غره‌ای
  • که هلا بشتاب و ایمان عرضه کن ** تا ببرم زود زنار کهن 3505
  • آتشی در جان من انداختند ** مر بلیسی را به جان بنواختند
  • دوستی تو و از تو ناشکفت ** حمدلله عاقبت دستم گرفت
  • کیمیایی بود صحبتهای تو ** کم مباد از خانه‌ی دل پای تو
  • تو یکی شاخی بدی از نخل خلد ** چون گرفتم او مرا تا خلد برد
  • سیل بود آنک تنم را در ربود ** برد سیلم تا لب دریای جود 3510
  • من به بوی آب رفتم سوی سیل ** بحر دیدم در گرفتم کیل کیل