English    Türkçe    فارسی   

4
3585-3594

  • زان تغافل کن چو داعی رهی ** امر بلغ هست نبود آن تهی 3585
  • کمترین حکمت کزین الحاح تو ** جلوه گردد آن لجاج و آن عتو
  • تا که ره بنمودن و اضلال حق ** فاش گردد بر همه اهل و فرق
  • چونک مقصود از وجود اظهار بود ** بایدش از پند و اغوا آزمود
  • دیو الحاح غوایت می‌کند ** شیخ‌الحاح هدایت می‌کند
  • چون پیاپی گشت آن امر شجون ** نیل می‌آمد سراسر جمله خون 3590
  • تا بنفس خویش فرعون آمدش ** لابه می‌کردش دو تا گشته قدش
  • کانچ ما کردیم ای سلطان مکن ** نیست ما را روی ایراد سخن
  • پاره پاره گردمت فرمان‌پذیر ** من بعزت خوگرم سختم مگیر
  • هین بجنبان لب به رحمت ای امین ** تا ببندد این دهانه‌ی آتشین