English    Türkçe    فارسی   

4
3611-3620

  • که تو آن هوشی و باقی هوش‌پوش ** خویشتن را گم مکن یاوه مکوش
  • دانک هر شهوت چو خمرست و چو بنگ ** پرده‌ی هوشست وعاقل زوست دنگ
  • خمر تنها نیست سرمستی هوش ** هر چه شهوانیست بندد چشم و گوش
  • آن بلیس از خمر خوردن دور بود ** مست بود او از تکبر وز جحود
  • مست آن باشد که آن بیند که نیست ** زر نماید آنچ مس و آهنیست 3615
  • این سخن پایان ندارد موسیا ** لب بجنبان تا برون روژد گیا
  • هم‌چنان کرد و هم اندر دم زمین ** سبز گشت از سنبل و حب ثمین
  • اندر افتادند در لوت آن نفر ** قحط دیده مرده از جوع البقر
  • چند روزی سیر خوردند از عطا ** آن دمی و آدمی و چارپا
  • چون شکم پر گشت و بر نعمت زدند ** وآن ضرورت رفت پس طاغی شدند 3620