English    Türkçe    فارسی   

4
3631-3640

  • بل چنان داند که خود پیوسته او ** هم درین شهرش به دست ابداع و خو
  • چه عجب گر روح موطنهای خویش ** که بدستش مسکن و میلاد پیش
  • می‌نیارد یاد کین دنیا چو خواب ** می‌فرو پوشد چو اختر را سحاب
  • خاصه چندین شهرها را کوفته ** گردها از درک او ناروفته
  • اجتهاد گرم ناکرده که تا ** دل شود صاف و ببیند ماجرا 3635
  • سر برون آرد دلش از بخش راز ** اول و آخر ببیند چشم باز
  • اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا
  • آمده اول به اقلیم جماد ** وز جمادی در نباتی اوفتاد
  • سالها اندر نباتی عمر کرد ** وز جمادی یاد ناورد از نبرد
  • وز نباتی چون به حیوانی فتاد ** نامدش حال نباتی هیچ یاد
  • جز همین میلی که دارد سوی آن ** خاصه در وقت بهار و ضیمران 3640