English    Türkçe    فارسی   

4
3651-3660

  • باز از آن خوابش به بیداری کشند ** که کند بر حالت خود ریش‌خند
  • که چه غم بود آنک می‌خوردم به خواب ** چون فراموشم شد احوال صواب
  • چون ندانستم که آن غم و اعتلال ** فعل خوابست و فریبست و خیال
  • هم‌چنان دنیا که حلم نایمست ** خفته پندارد که این خود دایمست
  • تا بر آید ناگهان صبح اجل ** وا رهد از ظلمت ظن و دغل 3655
  • خنده‌اش گیرد از آن غمهای خویش ** چون ببیند مستقر و جای خویش
  • هر چه تو در خواب بینی نیک و بد ** روز محشر یک به یک پیدا شود
  • آنچ کردی اندرین خواب جهان ** گرددت هنگام بیداری عیان
  • تا نپنداری که این بد کردنیست ** اندرین خواب و ترا تعبیر نیست
  • بلک این خنده بود گریه و زفیر ** روز تعبیر ای ستمگر بر اسیر 3660