English    Türkçe    فارسی   

4
368-377

  • امتحان خود چو کردی ای فلان ** فارغ آیی ز امتحان دیگران
  • چون بدانستی که شکردانه‌ای ** پس بدانی کاهل شکرخانه‌ای
  • پس بدان بی‌امتحانی که اله ** شکری نفرستدت ناجایگاه 370
  • این بدان بی‌امتحان از علم شاه ** چون سری نفرستدت در پایگاه
  • هیچ عاقل افکند در ثمین ** در میان مستراحی پر چمین
  • زانک گندم را حکیم آگهی ** هیچ نفرستد به انبار کهی
  • شیخ را که پیشوا و رهبرست ** گر مریدی امتحان کرد او خرست
  • امتحانش گر کنی در راه دین ** هم تو گردی ممتحن ای بی‌یقین 375
  • جرات و جهلت شود عریان و فاش ** او برهنه کی شود زان افتتاش
  • گر بیاید ذره سنجد کوه را ** بر درد زان که ترازوش ای فتی