English    Türkçe    فارسی   

4
3722-3731

  • که عجایب نقشها آن کلک کرد ** هم‌چو ریحان و چو سوسن‌زار و ورد
  • گفت آن مور اصبعست آن پیشه‌ور ** وین قلم در فعل فرعست و اثر
  • گفت آن مور سوم کز بازوست ** که اصبع لاغر ز زورش نقش بست
  • هم‌چنین می‌رفت بالا تا یکی ** مهتر موران فطن بود اندکی 3725
  • گفت کز صورت مبینید این هنر ** که به خواب و مرگ گردد بی‌خبر
  • صورت آمد چون لباس و چون عصا ** جز به عقل و جان نجنبد نقشها
  • بی‌خبر بود او که آن عقل و فاد ** بی ز تقلیب خدا باشد جماد
  • یک زمان از وی عنایت بر کند ** عقل زیرک ابلهیها می‌کند
  • چونش گویا یافت ذوالقرنین گفت ** چونک کوه قاف در نطق سفت 3730
  • کای سخن‌گوی خبیر رازدان ** از صفات حق بکن با من بیان