English    Türkçe    فارسی   

4
3731-3740

  • کای سخن‌گوی خبیر رازدان ** از صفات حق بکن با من بیان
  • گفت رو کان وصف از آن هایل‌ترست ** که بیان بر وی تواند برد دست
  • یا قلم را زهره باشد که به سر ** بر نویسد بر صحایف زان خبر
  • گفت کمتر داستانی باز گو ** از عجبهای حق ای حبر نکو
  • گفت اینک دشت سیصدساله راه ** کوههای برف پر کردست شاه 3735
  • کوه بر که بی‌شمار و بی‌عدد ** می‌رسد در هر زمان برفش مدد
  • کوه برفی می‌زند بر دیگری ** می‌رساند برف سردی تا ثری
  • کوه برفی می‌زند بر کوه برف ** دم به دم ز انبار بی‌حد و شگرف
  • گر نبودی این چنین وادی شها ** تف دوزخ محو کردی مر مرا
  • غافلان را کوههای برف دان ** تا نسوزد پرده‌های عاقلان 3740