English    Türkçe    فارسی   

4
3738-3747

  • کوه برفی می‌زند بر کوه برف ** دم به دم ز انبار بی‌حد و شگرف
  • گر نبودی این چنین وادی شها ** تف دوزخ محو کردی مر مرا
  • غافلان را کوههای برف دان ** تا نسوزد پرده‌های عاقلان 3740
  • گر نبودی عکس جهل برف‌باف ** سوختی از نار شوق آن کوه قاف
  • آتش از قهر خدا خود ذره‌ایست ** بهر تهدید لیمان دره‌ایست
  • با چنین قهری که زفت و فایق است ** برد لطفش بین که بر وی سابق است
  • سبق بی‌چون و چگونه‌ی معنوی ** سابق و مسبوق دیدی بی‌دوی
  • گر ندیدی آن بود از فهم پست ** که عقول خلق زان کان یک جوست 3745
  • عیب بر خود نه نه بر آیات دین ** کی رسد بر چرخ دین مرغ گلین
  • مرغ را جولانگه عالی هواست ** زانک نشو او ز شهوت وز هواست