English    Türkçe    فارسی   

4
3790-3799

  • آفتاب از ذره کی مدهوش شد ** شمع از پروانه کی بیهوش شد 3790
  • جسم احمد را تعلق بد بدآن ** این تغیر آن تن باشد بدان
  • هم‌چو رنجوری و هم‌چون خواب و درد ** جان ازین اوصاف باشد پاک و فرد
  • خود نتانم ور بگويم وصف جان ** زلزله افتد در اين كون و مكان
  • روبهش گر یک دمی آشفته بود ** شیر جان مانا که آن دم خفته بود
  • خفته بود آن شیر کز خوابست پاک ** اینت شیر نرمسار سهمناک 3795
  • خفته سازد شیر خود را آنچنان ** که تمامش مرده دانند این سگان
  • ورنه در عالم کرا زهره بدی ** که ربودی از ضعیفی تربدی
  • کف احمد زان نظر مخدوش گشت ** بحر او از مهر کف پرجوش گشت
  • مه همه کفست معطی نورپاش ** ماه را گر کف نباشد گو مباش