English    Türkçe    فارسی   

4
393-402

  • که ز آواز تو خلقی بی‌شمار ** جان بدادند و شدند آن را شکار
  • خون بسی رفتست بر آواز تو ** بر صدای خوب جان‌پرداز تو
  • گفت مغلوب تو بودم مست تو ** دست من بر بسته بود از دست تو 395
  • نه که هر مغلوب شه مرحوم بود ** نه که المغلوب کالمعدوم بود
  • گفت این مغلوب معدومیست کو ** جز به نسبت نیست معدوم ایقنوا
  • این چنین معدوم کو از خویش رفت ** بهترین هستها افتاد و زفت
  • او به نسبت با صفات حق فناست ** در حقیقت در فنا او را بقاست
  • جمله‌ی ارواح در تدبیر اوست ** جمله‌ی اشباح هم در تیر اوست 400
  • آنک او مغلوب اندر لطف ماست ** نیست مضطر بلک مختار ولاست
  • منتهای اختیار آنست خود ** که اختیارش گردد اینجا مفتقد