English    Türkçe    فارسی   

4
49-58

  • هم بر آن بو می‌تنند و می‌روند ** هر دمی راجی و آیس می‌شوند
  • هر کسی را هست اومید بری ** که گشادندش در آن روزی دری 50
  • باز در بستندش و آن درپرست ** بر همان اومید آتش پا شدست
  • چون درآمد خوش در آن باغ آن جوان ** خود فرو شد پا به گنجش ناگهان
  • مر عسس را ساخته یزدان سبب ** تا ز بیم او دود در باغ شب
  • بیند آن معشوقه را او با چراغ ** طالب انگشتری در جوی باغ
  • پس قرین می‌کرد از ذوق آن نفس ** با ثنای حق دعای آن عسس 55
  • که زیان کردم عسس را از گریز ** بیست چندان سیم و زر بر وی بریز
  • از عوانی مر ورا آزاد کن ** آنچنان که شادم او را شاد کن
  • سعد دارش این جهان و آن جهان ** از عوانی و سگی‌اش وا رهان