English    Türkçe    فارسی   

4
552-561

  • در صف معراجیان گر بیستی ** چون براقت بر کشاند نیستی
  • نه چو معراج زمینی تا قمر ** بلک چون معراج کلکی تا شکر
  • نه چو معراج بخاری تا سما ** بل چو معراج جنینی تا نهی
  • خوش براقی گشت خنگ نیستی ** سوی هستی آردت گر نیستی 555
  • کوه و دریاها سمش مس می‌کند ** تا جهان حس را پس می‌کند
  • پا بکش در کشتی و می‌رو روان ** چون سوی معشوق جان جان روان
  • دست نه و پای نه رو تا قدم ** آن چنانک تاخت جانها از عدم
  • بردریدی در سخن پرده‌ی قیاس ** گر نبودی سمع سامع را نعاس
  • ای فلک بر گفت او گوهر ببار ** از جهان او جهانا شرم دار 560
  • گر بباری گوهرت صد تا شود ** جامدت بیننده و گویا شود