English    Türkçe    فارسی   

4
625-634

  • پیش عطاری یکی گل‌خوار رفت ** تا خرد ابلوج قند خاص زفت 625
  • پس بر عطار طرار دودل ** موضع سنگ ترازو بود گل
  • گفت گل سنگ ترازوی منست ** گر ترا میل شکر بخریدنست
  • گفت هستم در مهمی قندجو ** سنگ میزان هر چه خواهی باش گو
  • گفت با خود پیش آنک گل‌خورست ** سنگ چه بود گل نکوتر از زرست
  • هم‌چو آن دلاله که گفت ای پسر ** نو عروسی یافتم بس خوب‌فر 630
  • سخت زیبا لیک هم یک چیز هست ** که آن ستیره دختر حلواگرست
  • گفت بهتر این چنین خود گر بود ** دختر او چرب و شیرین‌تر بود
  • گر نداری سنگ و سنگت از گلست ** این به و به گل مرا میوه‌ی دلست
  • اندر آن کفه‌ی ترازو ز اعتداد ** او به جای سنگ آن گل را نهاد