English    Türkçe    فارسی   

4
635-644

  • پس برای کفه‌ی دیگر به دست ** هم به قدر آن شکر را می‌شکست 635
  • چون نبودش تیشه‌ای او دیر ماند ** مشتری را منتظر آنجا نشاند
  • رویش آن سو بود گل‌خور ناشکفت ** گل ازو پوشیده دزدیدن گرفت
  • ترس ترسان که نباید ناگهان ** چشم او بر من فتد از امتحان
  • دید عطار آن و خود مشغول کرد ** که فزون‌تر دزد هین ای روی‌زرد
  • گر بدزدی وز گل من می‌بری ** رو که هم از پهلوی خود می‌خوری 640
  • تو همی ترسی ز من لیک از خری ** من همی‌ترسم که تو کمتر خوری
  • گرچه مشغولم چنان احمق نیم ** که شکر افزون کشی تو از نیم
  • چون ببینی مر شکر را ز آزمود ** پس بدانی احمق و غافل کی بود
  • مرغ زان دانه نظر خوش می‌کند ** دانه هم از دور راهش می‌زند