English    Türkçe    فارسی   

4
686-695

  • گفتم ار چیزی نباشد در بهشت ** غیر این شادی که دارم در سرشت
  • هیچ نعمت آرزو ناید دگر ** زین نپردازم به حور و نیشکر
  • مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام ** دوخته در آستین جبه‌ام
  • نیت کردن او کی این زر بدهم بدان هیزم‌کش چون من روزی یافتم به کرامات مشایخ و رنجیدن آن هیزم‌کش از ضمیر و نیت او
  • آن یکی درویش هیزم می‌کشید ** خسته و مانده ز بیشه در رسید
  • پس بگفتم من ز روزی فارغم ** زین سپس از بهر رزقم نیست غم 690
  • میوه‌ی مکروه بر من خوش شدست ** رزق خاصی جسم را آمد به دست
  • چونک من فارغ شدستم از گلو ** حبه‌ای چندست این بدهم بدو
  • بدهم این زر را بدین تکلیف‌کش ** تا دو سه روزک شود از قوت خوش
  • خود ضمیرم را همی‌دانست او ** زانک سمعش داشت نور از شمع هو
  • بود پیشش سر هر اندیشه‌ای ** چون چراغی در درون شیشه‌ای 695