English    Türkçe    فارسی   

4
726-735

  • ملک برهم زن تو ادهم‌وار زود ** تا بیابی هم‌چو او ملک خلود
  • خفته بود آن شه شبانه بر سریر ** حارسان بر بام اندر دار و گیر
  • قصد شه از حارسان آن هم نبود ** که کند زان دفع دزدان و رنود
  • او همی دانست که آن کو عادلست ** فارغست از واقعه آمن دلست
  • عدل باشد پاسبان گامها ** نه به شب چوبک‌زنان بر بامها 730
  • لیک بد مقصودش از بانگ رباب ** هم‌چو مشتاقان خیال آن خطاب
  • ناله‌ی سرنا و تهدید دهل ** چیزکی ماند بدان ناقور کل
  • پس حکیمان گفته‌اند این لحنها ** از دوار چرخ بگرفتیم ما
  • بانگ گردشهای چرخست این که خلق ** می‌سرایندش به طنبور و به حلق
  • مومنان گویند که آثار بهشت ** نغز گردانید هر آواز زشت 735