English    Türkçe    فارسی   

4
731-740

  • لیک بد مقصودش از بانگ رباب ** هم‌چو مشتاقان خیال آن خطاب
  • ناله‌ی سرنا و تهدید دهل ** چیزکی ماند بدان ناقور کل
  • پس حکیمان گفته‌اند این لحنها ** از دوار چرخ بگرفتیم ما
  • بانگ گردشهای چرخست این که خلق ** می‌سرایندش به طنبور و به حلق
  • مومنان گویند که آثار بهشت ** نغز گردانید هر آواز زشت 735
  • ما همه اجزای آدم بوده‌ایم ** در بهشت آن لحنها بشنوده‌ایم
  • گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی ** یادمان آمد از آنها چیزکی
  • لیک چون آمیخت با خاک کرب ** کی دهند این زیر و آن بم آن طرب
  • آب چون آمیخت با بول و کمیز ** گشت ز آمیزش مزاجش تلخ و تیز
  • چیزکی از آب هستش در جسد ** بول گیرش آتشی را می‌کشد 740